Police and love
پارت nام
(هیونجین =فیلیکس *هان - لینو +
فیلیکس : مستر هوانگ زر نزن تا برات توضیح بدم
=میشنوم عسلم
*داشتم وضعیت مهمونامون و چک میکردم که متوجه پچ پچای عجیب بقیه درمورد دوتا مهمون جدیدمون شدم از یونسو پرسیدم گفت اومدن اینجا برا همین اومدم بیمارستان ببینم چیشده که چونگ یی تنها پیدا کردم.
هان که دیگه نتونست جلو اشکاشو بگیره شروع کرد به اشک ریختن
فیلیکس به محض اینکه وضعیت هان دید دستشو دوره شونش نوازش وار کشید و هیونجین جلوش زانو زد دستشو گرفت
*هی هی آروم باش دکتر که گفت چیزیش نیس
=چند وقته باهم آشنا شدین؟
-... هق هق.. چ.. چند سالی میش هق میشه
=تازه تجارت تونو شروع کردین
-ن. نه. م.. می. مین سان.. گفت.. این. هق. تجارت خانوادگیشونه.
*خودت تجربه ای تو این کار داری
هان سری به نشونه مخالفت تکون داد
*چند وقته که میدونی
هان با لپای باد کرده و بینی و چشمای قرمز دستشو به عنوان عدد پنج بالا آورد
*پنج ماه؟
-اوهوم
=حتی بعد اعتراف بازم بهش حس داری؟
-حتی اگرم قاتل باشه واسم مهم نیست من دوسش دارم و اونم دوسم داره تازشم اون هیچ وقت نزاشت
یه تار مو هم ازم کم بشه
*هه پس خوشبحال مین سان
هان لبخند غمگینی زد
- اگه خوب نشه چی.... من بدون اون چیکار کنم
*اولین باره که تو همچین وضعیتی میبینیش
- هر چند وقت با دست و پای خونی و زخمی میومد خونه.... هق و. ولی.. اولین. هق هق. باره.. که تو. همچین.. وضعیتی. هق. میبینمش
(هیونجین =فیلیکس *هان - لینو +
فیلیکس : مستر هوانگ زر نزن تا برات توضیح بدم
=میشنوم عسلم
*داشتم وضعیت مهمونامون و چک میکردم که متوجه پچ پچای عجیب بقیه درمورد دوتا مهمون جدیدمون شدم از یونسو پرسیدم گفت اومدن اینجا برا همین اومدم بیمارستان ببینم چیشده که چونگ یی تنها پیدا کردم.
هان که دیگه نتونست جلو اشکاشو بگیره شروع کرد به اشک ریختن
فیلیکس به محض اینکه وضعیت هان دید دستشو دوره شونش نوازش وار کشید و هیونجین جلوش زانو زد دستشو گرفت
*هی هی آروم باش دکتر که گفت چیزیش نیس
=چند وقته باهم آشنا شدین؟
-... هق هق.. چ.. چند سالی میش هق میشه
=تازه تجارت تونو شروع کردین
-ن. نه. م.. می. مین سان.. گفت.. این. هق. تجارت خانوادگیشونه.
*خودت تجربه ای تو این کار داری
هان سری به نشونه مخالفت تکون داد
*چند وقته که میدونی
هان با لپای باد کرده و بینی و چشمای قرمز دستشو به عنوان عدد پنج بالا آورد
*پنج ماه؟
-اوهوم
=حتی بعد اعتراف بازم بهش حس داری؟
-حتی اگرم قاتل باشه واسم مهم نیست من دوسش دارم و اونم دوسم داره تازشم اون هیچ وقت نزاشت
یه تار مو هم ازم کم بشه
*هه پس خوشبحال مین سان
هان لبخند غمگینی زد
- اگه خوب نشه چی.... من بدون اون چیکار کنم
*اولین باره که تو همچین وضعیتی میبینیش
- هر چند وقت با دست و پای خونی و زخمی میومد خونه.... هق و. ولی.. اولین. هق هق. باره.. که تو. همچین.. وضعیتی. هق. میبینمش
- ۴.۵k
- ۳۰ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط